علم و ادراك
انسان در خود حالتی میيابد كه نام آن حالت را علم يا ادراك يا دانايی
يا آگاهی و امثال اينها میگذارد . نقطه مقابل علم و ادراك ، جهل و
ناآگاهی است .
ما وقتی كه شخصی را كه تاكنون نديده بوديم میبينيم ، يا شهری را كه
تاكنون نرفته بوديم ، مشاهده میكنيم ، احساس میكنيم كه اكنون در خود و
همراه خود چيزی داريم كه قبلا نداشتيم ، و آن عبارت است از تصويری از آن
شخص و تصوير يا تصويراتی از آن شهر .
حالت اول ما را كه اين تصويرات را نداشتيم و منفی بود ، جهل مینامند
، و حالت دوم ما كه اثباتی است و تصويراتی از آنها داريم و اين
تصويرات ، ما را با آن اشياء كه واقعيات خارجی میباشند مربوط میكنند ،
علم يا ادراك ناميده میشود .
پس معلوم میشود ذهن ما حالتی شبيه نقش پذيری و صورت پذيری اجسام را
دارد ، با اين تفاوت كه نقشهای اجسام ، آن اجسام را با اشياء خارجی
مربوط نمیكند يعنی آنها را نسبت به آن اشياء آگاه نمیسازد ، اما صورتها
و نقشهای ذهن ، ما را با اشياء خارجی مربوط میكند و نسبت به آنها آگاه
میسازد . چرا ؟ چه تفاوتی در كار است ؟
جواب اين چرا و اين تفاوت را فلسفه میدهد نه منطق .
پس علم صورتی از معلوم است در ذهن . لهذا در تعريف علم و ادراك
گفته شده :
العلم هو الصوره الحاصلة من الشیء عند العقل . يعنی ادراك عبارت است
از صورتی كه از يك شیء در ذهن پديد میآيد .
انقسام علم به تصور و تصديق از اين جهت است كه علم ما به اشياء ،
گاهی به اين شكل است كه ذهن ما حكم میكند به وجود يا عدم نسبتی ميان
اشياء ، يعنی علم ما به شكل قضاوت ميان دو چيز است و حالت قضائی دارد
، و گاهی به اين شكل نيست . اول مثل علم ما به اين كه هوا گرم است يا
هوا گرم نيست ، راستی خوب است ، دروغ خوب نيست . تصديق عبارت است
از قضاوت ذهن ميان دو شیء . اين حالت قضائی ذهن را تصديق مینامند .
اما ذهن هميشه در ارتباط علمی خود با اشياء ، حالت قضائی به خود
نمیگيرد . گاهی آنها را از نظر میگذراند بدون آنكه حكمی درباره آنها بكند
. در صورتی هم كه حالت قضائی به خود میگيرد و ميان دو شیء حكم میكند ،
حكم و قضاوت يك چيز است كه تصديق ناميده میشود و صورتهايی كه از محكوم
عليه و محكوم به يعنی دو چيزی كه ذهن ميان آنها حكم كرده است ( در ذهن
حاصل میشود ) چيز ديگر است . صورتهايی كه ذهن ميان آنها حكم میكند تصور
است .
پس وقتی كه در ذهن خود حكم میكنيم به اينكه هوا گرم است ، آن حكم
تصديق است ، و اما صورت ذهنی هوا و صورت
ذهنی گرمی تصور است .
تقسيم علم به تصور و تصديق اولين بار به وسيله حكيم عاليقدر اسلامی "
ابو نصر محمد بن طرخان فارابی " ابداع و عنوان شد و مورد قبول حكما و
منطقيين بعد قرار گرفت . منطقيين اسلامی در دورههای متأخر اين تقسيم را
پايه قرار داده ، ابواب منطق را به دو قسم منقسم كردند : قسم تصورات و
قسم تصديقات ، در صورتی كه قبلا ابواب منطق به اين ترتيب از هم جدا
نشده بودند